یک فنجان خاطره

هر چیز که در جستن آنی، آنی

یک فنجان خاطره

هر چیز که در جستن آنی، آنی

وقتی می خوای کاری انجام بدی و این تردید برات پیش میاد که نکنه ایراد بگیرن
کافیه از خودت بپرسی : کی؟ خدا یا مردم ؟

شنبه های اتوکشیده

شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۲۲ ب.ظ

شنبه همیشه در نظر من خانم شیک پوش و اتو کشیده ای بوده که با نگاهش انرژی می پاشد بر لحظه ها و هیچوقت دوست نداشتم در برابر نظمش کم بیاورم. 
همیشه شب قبلش همه ی افکارم را منظم می‌کردم، هر فکر و ایده ای را سر جای خودش می گذاشتم و سعی می کردم هیچ چیزی در ذهنم آشفته و نامنظم نباشد.
قرارهای مهم و باارزشم را با او هماهنگ می کردم و هیچ وقت از آمدنش نه ناراحت بودم و نه پکر، فقط کمی استرس همراهم بود، نکند چیزی سرجایش نباشد، نکند فکری، اندیشه ای از جعبه اش بیرون زده باشد و ندیده باشمش، نکند وقتی می آید تکه ای آشفتگی در میان دفتر برنامه ریزی هایم جا مانده باشد، هیچ وقت نمیخواستم کم بیاورم.
و او می آمد، آرام و باشکوه، قدم هایش را با صلابت بر می داشت، کاملا جدی بود ولی مهربانی از نگاهش می بارید، تمام روز را هم قدم با من پیش می رفت و وقت رفتن که می‌شد لبخندی می زد و می رفت.
حالا هم در نظرم همانقدر شیک و مرتب است، هنوز سر ساعت می آید و نظم از چهره اش می بارد، فقط کمی پخته تر شده است، من هم دیگر استرس ندارم، چون هم الفبای نظمش را یاد گرفته ام و هم میدانم اگر چیزی جای خودش نباشد، به رویم نمی آورد.
شب که می شود و قصد رفتن می کند، چیزهایی در دفتر ذهنم می نویسد که فردا که یکشنبه به سراغم آمد، مسیر افکارم را بدانم.

  • ۹۹/۰۶/۰۸
  • حوریا

نظرات  (۱)

خوبه شنبه باهات مهربونه آبجی واس ما که انگار ارث باباشو طلب داره :دی

پاسخ:
هیچ چیزی و هیچ اتفاقی از پیش مشخص شده نیست 
همه چیز اونجوریه که ما از قبلش بهش فکر می کنیم و به استقبالش میریم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی